سرویس قرآن و معارف پایگاه جامع صهیون پژوهی تیه - رحمان سلمانیان: طبق آنچه از متون روایی و تاریخی برمیآید، خداوند متعال پیامبران زیادی را برای هدایت قوم بنیاسرائیل اعزام نمود، اما تدین آنان پس از مدتی به طغیان و استبداد تبدیل شد، بهطوریکه نهتنها دست به قتل پیامبران زدند؛ بلکه با این تفکر غلط که قوم برتر هستند، دیگران را بردگان و کنیزان خود پنداشتند.این طرز تفکر، توسط بزرگان و افراد تأثیرگذار جامعه یهود به نسلهای بعدی جامعه منتقل شد و نسلهای بعدی نیز تعالیم نیاکان خود را بهخوبی حفظ کردند و با آن تعالیم هم خود پرورش یافتند و هم فرزندان خود را تربیت کردند.
با این اوصاف یهودیان در طول تاریخ، برای رسیدن به هدف فوقالذکر که همان «برتریجویی» و «سیطره بر انسانیت» است از روشهای مختلفی استفاده کرده و میکنند. یکی از این روشها «افتراء» و «تهمت زدن» به دیگران و تلاش تبلیغاتی – ادبی در جهت مظلومنمایی قوم یهود است.
لغت (افتراء) از باب (افتعال) و از ماده (فری) اخذشده است، فرى در اصل به معنی قطع و شکافتن است و (افتراء): به معنی جعل دروغ و چیزى از خود درآوردن است. [1]
علامه حسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم در ذیل ماده (فری) مینویسد: «و أمّا ما یترتّب على الافتراء من جهة الآثار الطبیعیّة و الإلهیّة: فهو سلب الاعتماد و الاطمینان فیما بین الناس عنه و الانحراف عن الصدق و الحقّ و إضلال أفکار الأفراد و سوقهم الى الباطل» [2]
همانطور که میبینیم نتیجه افتراء انحراف از مسیر صدق و گمراهی افکار عموم افراد جامعه است. بزرگان یهود از این حربه برای گمراهی افکار مردم از همان اوایل بهخوبی استفاده کردهاند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: (یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَکُونُواْ کاَلَّذِینَ ءَاذَوْاْ مُوسىَ فَبرََّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُواْ وَ کاَنَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا) [3]
خداوند متعال در این آیه مؤمنین را نهى مىفرماید از اینکه مانند بعضى از بنیاسرائیل باشند و با پیغمبرشان عملى انجام دهند که آنان انجام دادند، یعنى پیغمبرشان را اذیت کنند.
مراد از این اذیت مطلق آزارهاى زبانى و یا عملى نیست، گرچه مطلق آزار پیامبران حرام و مورد نهى است، ولى در خصوص آیه به قرینه جمله «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ- خدا تبرئهاش کرد» مراد آزار از ناحیه تهمت و افتراء است، چون این اذیت است که رفع آن محتاج به تبرئه خدایى است. [4]
صاحب مجمع البیان می فرماید: مفسرین و علماء درباره موجب رنجش موسى «علیهالسلام» اختلاف کردهاند على «علیهالسلام» و ابن عباس و جبائى گویند: که موسى و هارون «علیهماالسلام» بالاى کوهى رفتند پس هارون در آنجا از دنیا رفت، پس بنیاسرائیل گفتند تو هارون را کشتهاى، پس خداوند فرمان داد به فرشتگان که جنازه او را بردارند تا بنیاسرائیل او را دیده و ملائکه مرگ او را خبر دهند تا بدانند که هارون مرده است و خدا موسى را از تهمت قتل هارون تبرئه نمود.
ابو العالیه گوید: قارون یک زن بدنامى را اجیر کرد و به او پول داد که حضرت موسى «علیهالسلام» را در حضور مردم متهم کند که با او نعوذ باللَّه زنا کرده، پس خدا او را رسوا کرد و موسى «علیهالسلام» را از این تهمت تبرئه نمود. [5] موارد دیگر که در این نوشته مجال ذکر آن نیست. [6]
با توجه به آیه فوقالذکر و آنچه در بالا به آن اشاره شد یهودیان از این روش (افتراء زدن) نهتنها در مورد دیگران بلکه درباره پیامبرشان حضرت موسی «علیهالسلام» نیز استفاده کردند تا بتوانند باعث گمراهی مردم شوند.
«یهودیان چون بیم آن داشتند که مردم از مسیر انحرافی و اعمال و کارهای جرم آلود و حماقتهای آنان در حق تودهها و ملل آگاهی یابند به همین دلیل به تلاش در تسلط بر تاریخ و وسایل تبلیغاتی رو آوردند. پس رجال یهود شتاب به خرج دادند تا جرائم یهود را به دشمنان خود نسبت دهند و آنان را متهم به قتل و کشتار و استبداد نمایند.» [7]
تا از این طریق بتوانند مظلومنمایی کرده و خودشان را برای آحاد مردم، رنجکشیده و مستضعف طول تاریخ معرفی کنند؛ بنابراین نهتنها اقوام و ملل، بلکه «انبیاء عظام (علیهمالسلام) را متهم ساختند که به قتل یهود پرداختهاند همانند اتهامی که به پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم) راجع به کشتن یهود بنی قریظه وارد نمودند که عاری از هر نوع حقیقت و واقعیت است. خبررسانی و اطلاعرسانی آنان بهقدری قوی بوده است که باعث شده است که علمای مسلمین هم این احتمالات را بپذیرند و مخلصان آنان را واداشته است که مجوزهایی همجهت این کشتار صادر کنند!» [8]
این ادعا که قبایل اسرائیل همه از تبار فرزندان یعقوباند پذیرفتنی نیست؛ ولی معقول است که طبق سنن جوامع قبیلهای، فرزندان یعقوب هر یک ریاست طایفهای را به دست داشتهاند و هر طایفه به نام رئیس خود شهرت یافته است.
قوم یهود به یهودا، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است. در پایان زندگی یعقوب، یهودا ریاست بزرگترین و پرجمعیتترین طایفه بنیاسرائیل را به دست داشت و ازآنپس قبیله او مهمترین قدرت سیاسی اسرائیل به شمار میرفت.
در قرآن کریم میان واژههای «بنیاسرائیل» و «یهود» تفاوتی محسوس میتوان دید. در قرآن بنیاسرائیل به قوم پیامبرانی چون موسی اطلاق میشود؛ خداوند بنیاسرائیل را برجهانیان برتری داد لیکن قدر نعمتهایی را که بر ایشان ارزانی شد نشناختند و از راه موسی (علیهالسلام) و سایر پیامبران رویگردان شدند.
واژه «یهود» در قرآن کریم ناظر به مفهوم جدیدی است که از «قوم یهود» در سدههای نخست میلادی شکلگرفته است.
نماد بارز آن کانونهای یهودی معاصر پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم) است که بهطور عمده در سرزمینهای بینالنهرین و عربستان مستقر بودند و به مبادلات پولی مبتنی بر بهره (رباخواری) اشتغال داشتند؛ عملی که قرآن آن را بهشدت نکوهش کرده است. اینان منکر و دشمن پیام خداوند، کین توزترین دشمن اسلام و مسلمانان و فساد کنندگان بر روی زمین و مورد لعن خداوند هستند؛ و سرانجام خداوند ایشان و دوستداران آنها از منافقان را «حزب شیطان» میخواند.
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون. [9] مسلمانان نیز کموبیش میان مفاهیم بنیاسرائیل و یهود تمایز قائل بودهاند. برای نمونه میبدی (سده ششم هجری) از جهودان بنیاسرائیل سخن میگوید و عموماً میان بنیاسرائیل و جهودان تمایز قائل است. در روایات اسلامی، اشرافیت یهود سخت با پیامبران بنیاسرائیل دشمنی داشتند.
میبدی مینویسد: [10] روایت کردهاند جهودان هفتاد پیغمبر در اول روز بکشتند و چندین زاهد برخاستند تا امر معروف کنند و ایشان را از آن قتل بازدارند و در آخر روز ایشان را نیز بکشتند.
حال با مدنظر داشتن مقدمه بالا برای بررسی اینکه اسباط دهگانه چه بودند؟ و چگونه مفقودشدهاند؟ لازم است کنکاشی در مورد پیشینه دولت یهود داشته باشیم.
کنعان یا فلسطین امروزین، سرزمینی است بسیار کهن که پیشینه فرهنگ در آن به دوازده هزار سال پیش از میلاد میرسد. کنعان واژه سامی و به معنی «تجار پشم قرمز» است زیرا این منطقه کانون تجارت و صنعت رنگرزی بود. یونانیها کنعانیها را «فینیقی» مینامیدند که به همین معناست.
با ورود طوایف عبرانی و فلسطینی، کنعانیها بخشهای جنوبی سرزمین خود را از دست دادند ولی در حاشیه دریا، بهویژه در دو بندر مهم تجاری صور و صیدا، همچنان حضور داشتند.
در حوالی سال 1029 ساختار سیاسی طوایف خبرانی بهوسیله شائول (طالوت)، از طایفه بنیامین، بهصورت دولت درآمد. او نخستین شاه قبایل بنیاسرائیل است و 24 سال سلطنت کرد. سپس داوود، [11] از قبیله یهودا و کوچکترین پسر یسه، به سلطنت رسید.
طبق اساطیر یهودی، داوود در جنگ با فلسطینیها موردتوجه شائول قرار گرفت، به دبار او راه یافت و داماد او شد. جنگاوری و اقتدار داوود شائول را به هراس انداخت و تصمیم به قتل او گرفت ولی موفق نشد؛ داوود نزد اخیش، شاه فلسطینیها و دشمن سرسخت بنیاسرائیل پناه برد. سرانجام قبایل بنیاسرائیل در جنگی سخت از فلسطینیها شکست خوردند و شائول به قتل رسید. بدینسان در دوران داوود سلطنتی واحد از قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل، در زیر سلطه قبیله یهودا تأسیس شد.
چنانکه دیدیم، سلطه داوود و قبیله یهود بر سایر قبایل بنیاسرائیل از طریق خیانت به بنیاسرائیل و پناه بردن به دشمنان قوم خود، یعنی فلسطینیها به دست آمد. درواقع این فلسطینیها بودند که با در هم شکستن اقتدار نظامی بنیاسرائیل و قتل شائول راه را برای صعود داوود هموار کردند؛ و او سپس از طریق جنگهای خونین بنیاسرائیل را مقهور ساخت. در دوران داوود و در پیرامون دربار او یک الیگارشی اشرافی شکل گرفت و این امر نارضایتی بنیاسرائیل را برانگیخت و به شورشی بزرگ علیه داوود انجامید تا اینکه سرانجام شورشیان در جنگی خونین شکست خوردند. [12]
«جمیع مردان اسرائیل نزد پادشاه آمدند و به پادشاه گفتند چرا... مردان یهودا تو را دزدیدند... مردان یهودا به مردان اسرائیل جواب دادند ازاینسبب که پادشاه از خویشان ما است، پس چرا از این امر حسد میبرید؟... مردان اسرائیل در جواب گفتند... حق ما در داوود از شما بیشتر است، پس چرا ما را حقیر شمردید.» [13]
بدینسان از زمان داوود، در روایات اسفار پنجگانه مفاهیم «اسرائیل» و «یهود» جدا میشوند و به دو گروه متمایز اطلاق میگردد. حکومت داوود و قبیله یهودا بر بنیاسرائیل را باید مبدأ فرایندی طولانی دانست که سرانجام از طریق حذف سایر قبایل بنیاسرائیل به شکلگیری «قوم یهود» انجامید.
1. قاموس قرآن، ج 5، ص 171.
2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص 78
3. سوره مبارکه احزاب، آیه 69
4. ترجمه المیزان، ج16، ص: 522
5. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 185 و 186
6. رجوع شود به ترجمه مجمع البیان ج 20، ص 186 و 187
7. مظلوم نمایی یهود در طول تاریخ، ص 15
8. مظلوم نمایی یهود در طول تاریخ، ص 16
9. سوره مبارکه مجادله، آیه 19
10. کشف الاسرار و عده الابرار، ج 1، ص 208.
11. یهودیان داوود و سلیمان را پیامبر نمیدانند؛ آنان را نخستین پادشاهان و نماد قدرت و شوکت خویش می شمرند. ما داوود و سلیمان مندرج در عهد عتیق را با داوود و سلیمان پیامبر، آنگونه که در قرآن کریم و روایات اسلامی میشناسیم، یکی نمیدانیم و درباره انتساب این دو شخصیت به تبار یهودا دلیلی جز ادعای عهد عتیق در دست نداریم؛ و جالب است بدانیم که عهد عتیق مجموعه کتبی است که در طول اعصار متمادی، ازجمله در دوران تبعید اشرافیت یهود به بابل، بارها و بارها مورد بازبینی قرارگرفته است.
12. زرسالاران یهودی و پارسی، ص 315-308
13. کتاب مقدس، دوم سموئیل، بند 19، ص 399-397
1. قرآن کریم
2. شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، استعمارگری، 5 جلد، تهران، موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی، 1377 ش.
3. طائی، نجاح، (عنوان قراردادی) لیال یهودیه هل ذبح البابلیون و النهاری و المسلمون الیهود، (عنوان فارسی) مظلوم نمایی یهود در طول تاریخ آیا بابلیان نصاری و مسلمانان، یهودیان را قتل عام نموده اند؟ اسلام و یهودیت، 1 جلد، لندن، دارالهدی لاحیاء التراث، 1382.
4. طباطبائی، سید محمد حسین، 1417 ق، موسوى همدانى، سید محمد باقر، (؟)، ترجمه تفسیر المیزان (چاپ پنجم)، قرآن به قرآن و اجتهادى، 20 جلد، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش.
5. طبرسی، فضل بن حسن، مترجمان، (؟)، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، اجتهادی، 28 جلد، تهران، فراهانی، 1360 ش.
6. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، واژه شناسى قرآن، 7 جلد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371 ش.
7. کتاب مقدس (ترجمه قدیم) شامل کتب عهد عتیق و عهد جدید، چاپ پنجم، انتشارات ایلام، 2009 م.
8. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، واژه شناسی قرآن، 14 جلد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش
9. میبدی احمد بن ابی سعد، رشید الدین، کشف الاسرار و عده الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری (چاپ پنجم)، عرفانی، 10 جلد، تهران، امیرکبیر، 1371 ش.
|